یکی از مسائل پیچیده و ناراحت کننده فعلی که توجه بسیاری از محققین، جامعه شناسان، جرم شناسان، روان شناسان و متخصصین امر را به خود معطوف داشته موضوع مجرمین کم سن و سال و یا به اصطلاح « اطفال و نوجوانان بزهکار» می باشد که رز به روز هم گسترش بیشتری می یابد و مخصوصاً باید افزود که این تزاید وگسترش غالباً در کشورهائی از جهان به چشم می خورد که از لحاظ اقتصادی در سطح کاملاً پیشرفته ای قرار دارند.
با توجه به وضع موجود، اولین سوالی که مطرح می شود این است که آیا اقدامات کشورهای مختلف در زمینه مبارزه با جرائم اطفال و نوجوان بزهکار، مبتنی بر اصول صحیح و درستی استوار گردیده است یا خیر؟
اگر بخواهیم در دایره ای وسیع تر سخن بگوئیم با توجه به آماریهای منتشره و با نرش به جنایات ارتکابی ملاحظه می شود که میزان اعمال مخرب وجنائی علیه اطفال و نوجوانان در کشورهائی که از لحاظ اصول صاحب بهترین و مدرن ترین تشکیلات اجتماعی هستند بیش از سایر کشورهاست.
شاید برخی تعجب نمایند اگر بدانند که تعداد قتل اطفال و نوجوانانی که در کشورهای پیشرفته جهان به وقوع می پیوندد بیشترین تعداد را به خود اختصاص داده است.[۱]
بر اساس گزارش تحقیقی هفته برنامه « نیوزویک»شمار نوجوانان و جوانانی که درآمریکا به قتل می رسند, بالغ بر چهار برابر هر کشور صنعتی دیگر است. این تحقیق که بر اساس گزارش نشریه پزشکی آمریکا استوار است, می افزاید که بسیاری از این قتل ها بر اثر اصابت گلوله و یا مواد مخدر می باشد.[۲]
بر اساس تحقیقات صورت گرفته, شمار نوجوانانی که در آلمان غربی به قتل می رسند کمتر از نوجوانان آمریکائی یعنی یک نفر از هر صد هزار نفر است و ژاپن با داشتن نیم درصد برای هر صد هزار نفر دارای جایگاه مناسب تری اس. اما کمترین درصد قتل را کشور اطریش با داشتن درصد برای هر صد هزار نفر است.
در این مورد که چرا جرائم افراد کم سن و سال در حال ازدیاد است , فرضیه های مختلفی ارائه شده است: عده ای ازدیاد جرائم را در سطح جهانی از اختصاصات جوامع متمدن دانسته و معتقدند که بشر به همان سرعتی که به سوی ترقی و تکامل صنعتی و مادی پیش می رود از معنویت دور شده و بالنتیجه به تبهکاری و قانون شکنی روی می آرود.
عده ای نیز ازدیاد جرائم را محصول سستی اعتقادات دینی و مذهبی دانسته و معتقدند که علم, ایمان و عمل صالح موجبات رشد انسان را فراهم می سازد و آفای نظیر خودپرستی , حب دنیا یا دنیازدگی , غفلت , تکبر و خود برتر بینی, تقلید و شخصت زدگی , اکثریت زدگی و سخن بدون علم, پیروی از ظن و گمان , کتمان حق, مجادله با حق, هوی و هوسهای برونی, قساوت قلب, از خود بیگانگی, عناد جوئی, خودستائی سبب می گردند که انسان از رشد و کمال باز مانده و بالنتیجه به طرف بزهکاری سوق داده شود.
جهت دانلود متن کامل مقاله بزهکاری اطفال کلیک نمایید
بزهکاری یک پدیده بسیار پیچیده اجتماعی است که در محیط های اجتماعی مختلف به شکل های متفاوتی دیده میشود. تعریف بزه و رفتار بزهکارانه در هر جامعه ای توسط قوانین حقوقی و هنجارهای اجتماعی آن جامعه مشخص میشود. اگر چه در بیشتر جوامع، بزه به عنوان رفتاری قابل تنبیه از طرف قانون تعریف شده است، اما صرفاً در تبیین آن، مفهوم حقوقی مسئله کافی نیست. بزهکاری به معنای تعدادی متغیر از اعمال ارتکابی علیه احکام قانونی که میتواند ماهیت های مختلفی داشته باشد، وجه مشترک تمام جوامع انسانی است. صرف نظر از موضوع اختلاف ماهیت، این اعمال تقریباً همیشه توسط قانون تعریف و پیش بینی میشود. در تعریف رفتار بزهکارانه به طور کلی قرن هاست اعمالی مانند قتل، دزدی، نزاع، تخریب، کلاهبرداری، تجاوز، غارت، وحشی گری و آتش افروزی به عنوان رفتار بزهکارانه پذیرفته شده است و تقریباً همه جوامع برای آن تعریف مشخصی دارند. تنها تفاوت مشهود در میزان و نوع تنبیهی است که بر اساس قوانین حقوقی آن جامعه تعیین میشود. علاوه بر رفتار های ذکر شده، رفتار های دیگری هم هستند که بر اساس ارزش ها و تغییر در ارزش ها یا بر حسب زمان و مکان بزه تعریف میشوند و در جُرم شناسی، مورد توجه قرار میگیرند. مثل قوانین مربوط به رانندگی در حالت مستی که در بعضی از جوامع به طور کلی در طول زمان، دگرگون شده تا امروز به عنوان جُرم شناخته شده است و از نظر قانونی و حقوقی مشمول مقررات کیفری میباشد. ماهیت این جرائم با جرائمی که در بالا ذکر شد متفاوت است. دورکهیم (Durkhim) جامعه شناس فرانسوی بزه را چنین تعریف میکند “هر عملی وقتی جرم محسوب میشود که احساسات قوی و مشخص وجدان جمعی (گروهی) را جریحه دار سازد”. بر اساس این تعریف به نظر میرسد که برای تعریف بزهکاری همه جوامع نمیتوانند با یکدیگر هم صدا باشند زیرا قضاوت جامعه در مورد ارزش های اجتماعی ـ فرهنگی باعث میشود عملی جرم شناخته شود، نه خصوصیات آن عمل به همین علت تعریف حقوقی بزه و رفتار های بزهکارانه در اثر تغییر باورها، ارزش های یک جامعه میتواند دگرگون شود دگرگونی هایی که در این موضوع مشاهده میشود، طبیعتاً مطالعه بزهکاری را مشکل کرده و در عین حال گسترش میدهد، تا حدی که امروزه بزه شناسی، دامنه مطالعه خود را به پدیده انحراف از هنجار ها نیز گسترش داده است. بدین معنا که منحرف ضمن اینکه از نظر قانونی مجرم نیست، اما مجری و مطیع قانون هم نیست از دیدگاه روانشناختی اهمیت موضوع رفتار انحرافی، بیم از رفتار بزهکارانه در آینده را مطرح میکند. با توجه به مقدمه فوق به نظر میرسد که در رویکردهای مختلف به موضوع بزهکاری به گونه ای متفاوت توجه شده است و تعریف بزه از دیدگاه حقوقی، جامعه شناسی و جرم شناسی متفاوت است.
جهت دانلود متن کامل مقاله بزهکاری به عنوان آسیب اجتماعی کلیک نمایید
مفهوم بلوغ را بطور کلی به منزله دورهای از حیات انسانی تلقی میکنند که «مرحله بیفراری و نابسامانی» است. مرحله ای از زندگی فرد که در آن، این نابسامانیها و آشفتگیها اجتناب ناپذیر است. اما واقعیت این است که اینگونه اندیشیدن در مورد بلوغ اندکی افراطی و غیرقابل قبول میباشد. چرا که وقتی، کودک از محیط سرشار از آرامش، امنیت و محبت یک خانواده به حیات خویش ادامه میدهد این دورة آشفته و نابسامان را هم به خوبی و بدون هیچگونه نظم و اختلالی سپری خواهد کرد و پا به عرصه مرحله بعدی زندگی یعنی دورة بزرگسالی خواهد گذاشت.
اما، با وجود این، تغییر و تحولات روانی و جسمانی مهمی در شخص روی میدهد که خواه ناخواه وی را از دورة کودکی و دورة بزرگسالی جدا میسازد و او را در دورهای مابین این دو، قرار میدهد که همان «مرحلة بلوغ» است.
عدهای از روانشناسان، دورة نوجوانی و بلوغ را به اعتباری دوران آشوب، طغیان و سرکشی نام نهادهاند. منظور از ذکر این واژهها در مورد بلوغ، این تصورنیست که نوجوانان افرادی سرکش و آشوبگر هستند بلکه نظر آنها در این مورد به انقلاب درونی دوران بلوغ متوجه است و نه جنبه ظاهری و خارجی آن. چرا که در این مرحله تغییرات فیزیولوژیکی با تغییراتی در رفتار توام بودن و نوجوانان در تطابق و سازش خویش با محیط دچار اشکال میشود.
در این که سن بلوغ در چه زمانی آغاز و در چه سنی پایان میگیرد اتفاق نظر وجود ندارد و بسیار دشوار است که سن معینی برای شروع و پایان مرحلة بلوغ تعیین نمائیم، چرا که در مرتبه اول علائم بلوغ گوناگون و متنوع است ودیگر اینکه آغاز بلوغ به حسب ساختمان جسمانی و وضعیت روحی و روانی افراد، متفاوت است. مسئله دیگری که از اهمیت خاصی برخوردار میباشد این تحقیقات دانشمندان اروپا و امریکا موید این نظر است که سن بلوغ نوجوان امروز نسبت به زمان نوجوانی پدران و مادران ما اندکی متفاوت است. بعبارت دیگر نسل کنونی زودتر از نسلهای گذشته به مرحلة بلوغ میرسد و این زودرسی بلوغ، در شهرها، بویژه شهرهای صنعتی و پرآشوب بارزتر به چشم میخورد. علت این امر شاید وضعیت خاص زندگی شهرنشینی جدید و محیط پرورشی نوینی است که نوجوانان نیز از آن بیبهره نیستند. این عوامل موثر عبارتند از: سینما، رسانههای گروهی شامل رادیو، تلویزیون، مطبوعات، کتابهای ویژه کودکان و نوجوانان، بهبودی وضع تعلیم و تربیت در بیشتر خانوادهها، وضع تغذیه و بهداشت فردی و روانی مناسبتر نسبت به نسلهای گذشته. که تمام این عوامل در این زودرسی نسبت به گذشته بیتأثیر نیستند.
جهت دانلود متن کامل مقاله بلوغ کلیک نمایید
با پیشرفت روز افزون اطلاعات ورزشی جمعی باید بعضی از توانایی های انسان با انگیزه ی قوی آزاد شود و بتواند بیاندیشد و تکامل یابد .
خلاقیّت یعنی توانایی پرورشی یک اندیشه ی جدید تا از طریق آن راهی تازه برای پیمودن یک راه به طرز نوین است .
خلاقیّت مرکب از ادراک پرورش الهام نوآوری است و فرهنگ سازمانی بر نو آوری راه ها اثر می گذارد.
زیرا آن سازمان بر افراد خلاق پاداش می دهد و آنان را تشویق می کند در نتیجه در بهبود راه کارهای آن سازمان اثر مثبت دارد.
افراد خلاق دارای خصوصیاتی هستند که نسبت به افراد دیگر دارای برتری هستند وهمین خصوصیات اخلاقی آنان را در پیشبرد اهداف مورد نظر یاری می کند و خلاقیت ونوآوری عامل رشد و شکوفایی استعدادها در زمینه های متعدد زندگی و سازمانی خواهد بود.
تا کنون برداشتهای متفاوتی از خلاقیّت شده است برخی به اشتباه آنرا با هوش بالا و برخی با موفقیّت تحصیلی برابر میدانند در حالی که اگر این گونه بود باید همه ی تیزهوشان را خلاق می دیدیم وبالعکس . که البته این گونه نیست . عده ای نیز فقط مخترعان را خلاق می دانند یعنی دقیقاً خلاقیّت را با ساخت وسیله ای جدید مرتبط می کنند و برخی نیز فقط افراد خیال بافت و رؤیا پرداز را خلاق می دانند.
بنا براین لازم است ابتدا مفهوم دقیق خلاقیت روشن شود و سپس به سایرموارد آن پرداخته شود . افراد زیادی خلاقیّت را معنی کرده اند .
(اگر چه نمی توان هیچ یک از این تعاریف را تعریفی عام ،جامع ومانع دانست ).
– تورنس – ۱۹۸۸ : می گوید تفکر خلاق عبارت است از فرایند درک مشکلات ، مسایل ، کمبود اطلا عات ، وعوامل جا افتاده؛حدس زدن و فرضیه ساختن در مورد این کمبود ها ؛ ارزیابی وآزمون فرضیه و حدس ها ؛ اصلاح وارزیابی مجدد آنها ؛ وبالا خره ارائه نتایج.
جهت دانلود متن کامل مقاله پرورش خلاقیت در کودکان کلیک نمایید
بررسی رابطه کمالگرایی والدین با عزتنفس، جرأتورزی و خودکارآمدی فرزندان
سازه کمالگرایی در دهههای اخیر مورد توجه پژوهشگران بسیاری قرار گرفته است و هر کدام به فراخور دیدگاه خود تعریف متفاوتی از آن ارائه دادهاند. با این حال بیشتر پژوهشگران بر این امر که معیارهای بلندمرتبه برای عملکرد مفهوم اساسی کمالگرایی است، سازش دارند.
فرهنگ و بستر[۱]کمالگرایی را «عقیده و باوری میداند که براساس آن اصلاح آرمانی منش اخلاقی، هدف اصلی تلاشهای اخلاقی است و یا کمالگرایی، در حکمت الهی به این معنی است که معصوم بودن در زندگی امکانپذیر است».
هورنای (۱۹۳۴) کمالگرایی را گرایش روان رنجورانه به بی عیب و نقص بودن، کوچکترین اشتباه خود را گناهی نابخشودنی پنداشتن و مضطربانه انتظار پیامدهای شوم آن را کشیدن، تعریف میکند.
هالندر[۲](۱۹۶۵) مینویسد: «کمالگرایی نشاندهندهی گرایش و علاقه فرد به درک محیط پیرامون خود به گونه قانون «همه یا هیچ»[۳]است که به موجب آن، نتایج ممکن، موفقیتهای کامل یا شکستهای کامل هستند».
هاماچک[۴](۱۹۷۸) کمالگرایی را به دو بعد کمالگرایی بهنجار و کمالگرایی نابهنجار تقسیم میکند. وی معتقد است کمالگرایی نابهنجار عبارت از: نگرانی زیاد دربارهی ارتکاب اشتباهات و ترس از داروهای دیگران است.
ویزمن[۵](۱۹۸۰) معتقد است، کمالگرایی نیاز شدید به پیشرفت است و این گرایش به گونه معیارهای شخصی بالا و غیر واقعبینانه آشکار میشود (به نقل از: بلت[۶]، ۱۹۹۵).
فراست، مارتن، لاهارت و روزنبلیت[۷](۱۹۹۰) کمالگرایی را به عنوان مجموعه معیارهای بسیار بالا برای عملکرد که با خود ارزشیابیهای انتقادی همراه است، تعریف کردهاند.
هیویت و فلت (۱۹۹۰) معتقدند کمالگرایی عبارت است از: گرایش فرد به داشتن مجموعهای از معیارهای بالای افراطی و تمرکز بر شکستها و نقصها در عملکرد.
کلی اینک (۱۹۹۸) کمالگرایی را اعتقاد فرد به کامل بودن و احساس اضطراب و فشار روانی بالا و ترس از اینکه نتواند مطابق انتظارات خود زندگی کند، تعریف مینماید.
جهت دانلود متن کامل مقاله بررسی رابطه کمالگرایی والدین با عزتنفس، جرأتورزی و خودکارآمدی فرزندان کلیک نمایید